فندق کوچولوی مافندق کوچولوی ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
پیوندآسمانی ماپیوندآسمانی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

دلنوشته هایی برای پسرم

عمه قزی

این عکسها واسه همون روز نذری پزونه عزیزم. چون درب ورودی باز گذاشته بودیم  هوای اتاق کمی سرد شده بود من هم چیزدیگه ایی لب دست پیدا نکردم یکی از روسری های خودمو سرت کردم تا خدای نکرده سرما نخوری عشقم.البته قبلش به به خورده بودی صورت شما یه خورده تمیز نبود. این را هم باید بگم که شما تازگی به فلش دوربین حساس شدید و چشماتونو می بندید به خاطر همین هم باباجونی فلش دوربینو خاموش کرده.                                                                      ...
17 دی 1394

یک کار متفاوت

مهربان پسرم این روزها رسم اینه که وقتی یه نی نی یه دندون جوونه می زنه مامانش واسش آش دندونی می پزه.البته این مراسم امروزه بیش از حد تجملاتی شده.همه فراموش کردن فلسفه آش دندونی چیه و چی بوده .فقط به فکر این هستد با انواع بسته بندی ها و تزئینات اونو قشنگتر وبهتر از مال دیگری جلوه بدن بدون اینکه متوجه باشند اصلا آش دندونی واسه چی می پزن.البته زیاد جای تعجب نیست همه چیز همراه شده با تجملات و چشم و هم چشمی و صد البته آش دندونی از این صل دور نخواهد بود.البته تو شهر ما پیشینه آش دندونی همینه شهرهای دیگه رو نمی دونم واما اصل ماجرا در گذشته هایی نه چندان دور زمانی که نوبت رویش مروارید یه نی نی فرا می رسیده مامان نی نی از هفت خانومی ک...
16 دی 1394

عکس دندون نی نی

سلام پسرم  این عکس ها برای ده و نیم ماهگی شماست.شما الان 11 ماه و 16 روزتونه.این عکس ها را وقتی اولین شکوفه های کوچولوت توی اون دهان خوشبوی شما جوانه زد گرفتم البته خییییییییییییییلی تلاش کردم تا بالاخره موفق شدم . جریان از این قرار بود که بابا از فرت خستگی خوابش برده بود.ما هم تنهایی داشتیم بازی می کردیم با هم دیگه ساعت حول وحوش 1یا شاید هم 2نیمه شب بود.دوربین برداشتم وبا تلاش فراوووون تونستم از شما یه چندتایی عکس بگیرم.الان که این خاطره را ثبت می کنم چهارمین دندون شما در حال جوونه زدنه گلم.می بینی  چقدر بلاشدی.توروبه خدا می بینی تا فهمیدی می خوام ازت عکس بگیرم مثل ماهی از دستم فرار می کردی .سرانجام در یک فرصت مناسب ازت عکس گرف...
16 دی 1394

شمارش معکوس

امرعلی جان این روزها واسه روز تولدت روزشماری میکنم. و مدام خاطرات سال گذشته و لخظه تولدت را یادآوری میکنم. عزیزمادر یکسال گذشت .چه روزهای سختی رو پشت سر گذاشتیم.امیدوارم سالیان سال در پناه حق زیر سایه امام زمان عج  زنده باشی. جان مادر به قربانت  من وباباجونی برای اینکه روزهای قشنگی رو پشت سر بگذاری هرکاری لازم باشه انجام می دیم .تمام تلاشمونو واسه اینکه در آینده انسان موفقی باشی میکنیم .دوستت داریم نورچشم ما. ...
5 دی 1394